کامل شده مجموعه اشعار منشِ نفس | Hnnaneh کاربر انجمن تک رمان

[Hannaneh Mirbagheri]

"ویرانه دل"
کجای این ویرانه دل نماندی، نمی‌دانم
کجای دیوانگی من اهل دل نماندی، نمی‌دانم
***
"خم خمیده"
خیال عاشقی تو را میان خم خمیده ابروهایم
نگاه می‌دارم گاه دیدی ناگه شدی خام عاشقانه‌هایم

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Hannaneh Mirbagheri]

"دل من دلدار"
قسم دادم قطره‌قطره‌ی کرشمه‌های نم‌نم باران را
تا نبارد بی‌تو و ماند کنار ما شب‌وروز این زمان را
شست باران شب و شبستر و بستر شبنم را
لیک هنوز سیراب نشده‌ام، آخر دلکم می‌طلبد چشم‌ تو را
گره ناگه افتاده در خلوص دل من دلدار که می‌طلبد باران را
سوگند به ابرهایی که عاشقانه می‌دهد به ما سروسامان را
به امید تو نذر کرده‌ام زیر باران ماندنم را
به شوروشوق دیدنت، ز خود طلب کرده‌ام آمدنم را

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Hannaneh Mirbagheri]

"زمانه خوش دل"
شرح کرده‌ بودم زمانه خوش دل را که شده بلبل دوست
مرحبا که چه خوب سودایم جا خوش‌کرد در دل‌ دوست
دل مانده حیران ز دوری و جان شده آماده ز فتادن دوست
حاشا که آخر کرد رغبت میل، مرا مایل به سوی آن دوست

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Hannaneh Mirbagheri]

"سازگاری بی‌سنگ نیست"
نامردی را شایان مردان عالم دانستن، کار خوبان نیست
مردی به ج*ن*س مرام است و به ج*ن*س وجود انسان‌ نیست
پاشیدن رنگ شرنگ به قاب نقاش حیله‌گر قشنگ نیست
ترکیب ناخالصی نبوَد کارساز و سازگاری بی‌سنگ نیست
گذر شتاب‌دار زمان میان وقت‌وبی‌وقت بی‌‌هیچ نیست
فکری کنید ز افکار رها شده که گاهی دگر فرصت ‌هیچ‌ نیست

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Hannaneh Mirbagheri]

"سکوتی گرفته"
باور خفت و چشم بست به روی ظلم و ستم
یاور نداشت یار مظلومان و تنها ماند عَلم
دلیل آوارگی طفلان مانده در ره گم‌گشتگان
سوگند به وجود اللّه که نبوده‌ این، اسم دین خدایان
سخت نیست گشودن چشم خاک‌خورده و بسته
نیاز دین و انسان گم‌گشته میان سکوتی گرفته

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Hannaneh Mirbagheri]

"وجود مبارک"
ز نوای درونی بشر، دل‌بستم و کردم رها خود را ز همه دلهره‌ها
سروسامان را دادم به باد و دل را سپردم به آذوقه‌ها
بس است هرچه نادید گرفتم و گوش دادم ز حرف نااهلان
بس است تردید و ظن که زین پس راهیم سوی آسمان
تماثیل گل و گلبرگ می‌ماند همچو خزان برگ‌برگ
کاین تصاویر هست مثالی ز وجود مبارک جود و سنگ

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Hannaneh Mirbagheri]

"هست دستی"
در وهله‌های زندگی، ز روزمرگی‌ها کردم آن ‌را حک به سر
مکث و درنگ زندگی را دانستم چو استراحت برای بازی دگر
قبول که گه‌وگاه باختم، آن‌هم چه ساده و بی‌آلایش
لیک نصیبم شد چیزی جز بی‌نصیبی بازندگان بازیچه‌اش
یافتم می‌شود همچو سرو سربه‌زیر بلند شد و ساخت
ز یاد سپردم هست دستی در جای‌جای این زندگی سخت

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Hannaneh Mirbagheri]

"بَر آیینه"
از بَر آیینه مانده‌ام در بهت و مبهوت
آیینه چون گوید سخن به راست
حقش دانند قیل و قال شکستن
زنهار که شکستن نیست راه ساختن
چو دانستی ایرادت کجاست ببر دست ز سر
بکش دستی به سر و ز نو ساز روزگار

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Hannaneh Mirbagheri]

"خفته در برف"
زنهار ای خفته در برف و مانده در بحر
هشیار باش که مدهی به باد خود را و بمانی در بر
روزگار نباشد جز چشم برهم زدنی و جز دو روزی
خواه‌وناخواه خواهد گذر لیک ‌بخواه که گذرد به خوشی

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Hannaneh Mirbagheri]

"هول و وهم"
ز سر ما که گذشت آب و سر برفت به زیر آب آبدان
تو که ز ما نبودی و نماندی پس بمان به پیش دگران
حال دگر ترسی نباشد ز نبودنت، بودنت بوُد چه فایده
که نبودنت شَود هول و وهم شبانه‌ی منِ رها شده در بهانه

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان