• مصاحبه اختصاصی رمان کاراکال میگل سانچز کلیک کنید

سفرنامه سفرنامه ناصر خسرو

  • نویسنده موضوع "ASHOB"
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 201
  • بازدیدها 5K
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

"ASHOB"

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-16
نوشته‌ها
2,924
لایک‌ها
24,291
امتیازها
88
محل سکونت
زیر آوار آسمان 🌪️
کیف پول من
7,839
Points
19
گفتند مال او را خدای تعالی داند که چند است و گفتند بر بام سرای سیصد تغار نقره گین بنهاده است و در هر یک درختی کشته چنان است که باغی و همه درخت های مثمر و حامل. برادر او کاغذی نوشته به خدمت سلطان فرستاد که دویست هزار دینار مغربی خزانه را خدمت کنم در سر آن وقت از آن که می‌ترسید. سلطان آن کاغذ بیرون فرستاد تا بر سر جمع بدریدند و گفت که شما ایمن باشید و به خانه خود باز روید که نه کس را با شما کار است و نه ما به مال کسی محتاج و ایشان را استمالت کرد. از شام تا قیروان که من رسیدم در تمامی شهر و روستاها هر مسجد که بود همه را اخراجات بر وکیل سلطان بود از روغن چراغ و حصیر و بوریا و زیلو و مشاهرات و موجبات قیمان و فراشان و موذنان و غیر هم. و یک سال والی شام نوشته بود که زیت اندک است اگر فرمان باشد مسجد را زیت حار بدهیم و آن روغن ترب و شلغم باشد. در جواب گفتند تو فرمانبری نه وزیری. چیزی که به خانه خدا تعلق داشته باشد در آن جا تغییر و تبدیل جایز نیست.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : "ASHOB"

"ASHOB"

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-16
نوشته‌ها
2,924
لایک‌ها
24,291
امتیازها
88
محل سکونت
زیر آوار آسمان 🌪️
کیف پول من
7,839
Points
19
و قاضی القضاة را هر ماه دو هزار دینار مغربی مشاهره بود و هر قاضی به نسبت وی تا مال کس طمع نکنند و بر مردم حیف نرود. و عادت آن جا چنان بود که در اواسط رجب مثال سلطان در مساجد بخواندندی که یا معشر المسلمین موسم حج می‌رسد و سبیل سلطان به قرار معهود با لشکرطان و اسبان و شتر و زاد معد است و در رمضان همین منادی بکردندی و از اول ذی القعده آغاز خروج کردندی و به موضعی معین فرو آمدندی. نیمه ماه ذی القعده روانه شدندی و هر روز خرج و علوفه این لشکر یک هزار دینار مغربی بودی به غیر از بیست دینار که هر مردی را مواجب بودی که به بیست و پنج روز به مکه شدندی و ده روز آن جا مقام بودی به بیست و پنج روز تا به مقام رسیدندی. دو ماه شصت هزار دینار مغربی علوفه ایشان بودی غیر از تعهدات و صلات و مشاهرات و شتر که سقط شدی. پس در سنه تسع و ثلثین و اربعمایه سجل سلطان بر مردم خواندند که امیرالمومنین می‌فرماید که حجاج را امسال مصلحت نیست که سفر حجاز کند که امسال آن جا قحط و تنگی است و خلق بسیار مرده است این معنی به شفقت مسلمانی می‌گویم و حجاج در توقف ماندند، و سلطان جامه کعبه می‌فرستاد به رار معهود که هر سال دو نوبت جامه کعبه بفرستادی و این سال چون جامه به راه قلزم گسیل کردند من با ایشان برفتم.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : "ASHOB"

"ASHOB"

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-16
نوشته‌ها
2,924
لایک‌ها
24,291
امتیازها
88
محل سکونت
زیر آوار آسمان 🌪️
کیف پول من
7,839
Points
19
غره شهر ذی القعده از مصر بیرون شدم و بیستم ماه به قلزم رسیدیم و از آن جا کشتی براندیم به پانزده روز به شهری رسیدیم که آن را جار می‌گفتند و بیست و دوم ماه بود و از آن جا به چهار روز به مدینه رسول الله صلی الله علیه و سلم.

مدینه رسول الله علیه السلام شهری است بر کناره صحرایی نهاده و زمین نمناک و شوره دارد و آب روان است اما اندک و خرمایستان است و آن جا قبله سوی جنوب افتاده است و مسجد رسول الله علیه الصلوة و السلام چندان است که مسجد الحرام. و حظیره رسول الله علیه السلام در پهلوی منبر مسجد است چون رو به قبله نمایند جانب چپ چنان که چون خطیب از منبر ذکر پیغمبر علیه السلام کند و صلوات دهد روی به جانب راست کند و اشاره به مقبره کند و آن خانه ای مخمس است و دیوارها از میان ستون های مسجد برآورده است و پنج ستون درگرفته است و بر سر این خانه همچو حظیره کرده به دارافزین تا کسی بدان جا نرود و دام درگشادی آن کشیده تا مرغ بر آن جا نرود.

 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : "ASHOB"

"ASHOB"

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-16
نوشته‌ها
2,924
لایک‌ها
24,291
امتیازها
88
محل سکونت
زیر آوار آسمان 🌪️
کیف پول من
7,839
Points
19
و میآن مقبره و منبر هم حظیره ای است از سنگ های رخام کرده چون پستگاهی و آن را روضه گویند و گویند آن بستان از بستان های بهشت است چه رسول الله علیه السلام فرموده است بین قبری و منبری روضه من ریاض الجنه. و شیعه گوید آن جا قبر فاطمه زهراست علیهاالسلام. و مسجدی را دری است و از شهر بیرون سوی جنوب صحرایی است و گورستانی است و قبر امیرالمومنین حمزه بن عبدالمطلب رضی الله عنه آن جاست و آن موضع را قبور الشهدا گویند. پس ما دو روز به مدی«ه مقام کردیم و چون وقت تنگ بود، برفتیم. راه سوی مشرق بود به دو منزل از مدی«ه کوه بود و تنگنایی چون ده که آن را جحفه می‌گفتند و آن میقات مغرب و شام و مصر است، و میقات آن موضع باشد که حج را احرام گیرند، و گویند یک سال آن جا حجاج فرود آمده بود خلقی بسیار، ناگاه سیلی درآمده و ایشان را هلاک کرد و آن را بدین سبب جحفه نام کردند. و میآن مکه و مدینه صد فرسنگ باشد اما سنگ است و مابه هشت روز رفتیم
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : "ASHOB"

"ASHOB"

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-16
نوشته‌ها
2,924
لایک‌ها
24,291
امتیازها
88
محل سکونت
زیر آوار آسمان 🌪️
کیف پول من
7,839
Points
19
یکشنبه ششم ذی الحجه به مکه رسیدیم. به باب الصفا فرو آمدیم این سال هب مکه قحطی بود. چهار من نان به یک دینار نیشابوری بود و مجاوران از مکه می‌رفتند و از هیچ طرف حاج نه آمده بود. روز چهارشنبه به یاری حق سبحانه و تعالی به عرفات حج بگذاردیم و دو رویز به مکه بودیم و خلق بسیار از گرسنگی و بی چارگی از حجاز روی بیرون نهادند هر طرف، و در این نوبت شرح حج و وصف مکه نمی گویم تا دیگر نوبت که بدین جا رسم که نوبت دیگر شش ماه مجاور بود م و آنچه دیدم به شرح بگویم.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : "ASHOB"

"ASHOB"

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-16
نوشته‌ها
2,924
لایک‌ها
24,291
امتیازها
88
محل سکونت
زیر آوار آسمان 🌪️
کیف پول من
7,839
Points
19
ومن روی به مصر نهادم چنان که هفتاد و پنجم روز به مصر رسیدم. و در این سال سی و پنج هزار آدمی از حجاز به مصر آمدمند وسلطان همه را جامه پوشانید و اجری داد تاسال تمام که همه گرسنه وبرهنه بودند تا باز باران‌ها آمد و در زمین حجاز طعم فراخ شد و باز این همه خلق را درخورد هریک جامه پوشانید و صلات‌ها داد و سوی حجاز روانه کرد. و در ررجب سنه اربعین و اربعمایه دیگر بار مثال سلطان بر خلق خواندند که به حجاز قحطی است و رفتن حجاج مصلحت نیست. بر خویشتن ببخشایند و آنچه خدای تعالی فرموده است بکنند، اندر این سال نیز حاج نرفتند و وظیفه سلطان را که هر سال به حجاز فرستادی البته قصور و احتباس نبودی و آن جامه کعبه و از خدم و حاشیه و امرای مکه و مدینه و صله امیر مکه و مشاهره او هر ماه سه هزار دینار و اسب و خلعت بود به دو وقت فرستادی در این سال شخصی بود که او را قاضی عبدالله می‌گفتند وبه شام قاضی بوده. این وظیفه به دست و صحبت او روانه کردند و من با وی برفتم به راه قلزم و این نوبت کشتی به جار رسید پنجم ذی القعده و حج نزدیک تنگ درآمده اشتری به پنج دینار بود به تعجیل برفتم.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : "ASHOB"

"ASHOB"

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-16
نوشته‌ها
2,924
لایک‌ها
24,291
امتیازها
88
محل سکونت
زیر آوار آسمان 🌪️
کیف پول من
7,839
Points
19
هشتم ذی الحجه به مکه رسیدم و به یاری سبحانه و تعالی حج بگذاردم، از مغرب قافله ای عظیم آمده بود. و آن سال به در مدینه شریفه عرب از ایشان خفارت خواست به گاه بازگشتن از حج و میان ایشان جنگ برخاست و از مغربیان زیادت از دو هزار آدمی کشته شد و بسی به مغرب نشدند. و به همین حج از مردم خراسان قومی به راه شام و مصر رفته بودند و به کشتی به مدینه رسیدند. ششم ذی الحجه ایشان را صد و چهار فرسنگ مانده بود تا به عرفات رسند. گفته بوند هرکه مارا در این سه روز که مانده است به مکه رساند چنان که حج دریابیم هر یک از ما چهل دینار بدهیم. اعراب بیامدند و چنان کردند که به دو روز و نیم ایشان را به عرفات رسانیدند و زر بستاندند و ایشان را یک یک بر شتران جمازه بستند و از مدینه برآمدند و به عرفات آوردند دو تن مرده که بر آن شتران بسته بودند و چهار تن زنده بودند اما نیم مرده.

نماز دیگر که ما آن جا بودیم برسیدند. چنان شده بودند که بر پای نمی توانستند ایستادن وسخن نیز نمی توانستند گفتن. حکایت کردند که در راه بسی خواهش بدین اعراب کردیم که زر که داده ایم شما را باشد ما را بگذارید که بی طاقت شدیم. از ما نشندیند و همچنان براندند. فی الجمله آن چهار تن حج کردند و به راه شام بازگشتند.

 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : "ASHOB"

"ASHOB"

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-16
نوشته‌ها
2,924
لایک‌ها
24,291
امتیازها
88
محل سکونت
زیر آوار آسمان 🌪️
کیف پول من
7,839
Points
19
و من چون حج بکردم باز به جانب مصر برفتم که کتب داشتم آن جا و نیت باز آمدن نداشتم، و امیر مدینه آن سال به مصر آمد که او را بر سلطان رسمی بود هر سال به وی دادی از آن که خویشاوندی از فرزندان حسین علی صلوات الله علیها داشت. من با او درکشتی بودم تا به شهر قلزم و از آن جا همچنان تا به مصر شدیم.

درسنه احدی و اربعین که به مصر بودم خبر آمد که ملک حلب عاصی شد از سلطان و او چاکری از آن سلطان بود که پدران او ملوک حلب بوده بودند. سلطان را خادمی بود که او را عمده الدوله می‌گفتند و این خادم امیر مطالبان و عظیم توانگرو مالدار بود و مطالبی آنان را گویند که در گوهای مصر طلب گنج‌ها و دفینه‌ها کنند و از همه مغرب و دیار مصر و شام مردم آیند و هر کس در آن گوها و سنگسارهای مصر رنج‌ها برند و مال‌ها صرفه کنند و بسیار آن بوده باشد که دفاین و گنج‌ها یافته باشند و بسیار را اخراجات افتاده باشد و چیزی نیافته باشند، چه می‌گویند که د راین مواضع اموال فرعون مدفون بوده است و چون آن جا کسی چیزی یابد خمس به سلطان دهد و باقی او را باشد.

 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : "ASHOB"

"ASHOB"

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-16
نوشته‌ها
2,924
لایک‌ها
24,291
امتیازها
88
محل سکونت
زیر آوار آسمان 🌪️
کیف پول من
7,839
Points
19
غرض آن که سلطان این خادم را بدان ولایت فرستاد و او را عظیم بزرگ گردانید و هر اسباب که ملوک را باشد بداد از دهلیز و سراپرده و غیره و چوناو به حلب شد و جنگ کرد آن جا کشته شد. اموال او چندان بود که مدت دو ماه شد که به تدریج از خزانه او به خزانه سلطان نقل می‌کردند و از جمله سیصد کنیزک داشت اکثر ماهروی. بعضی از آن بوند که ایشان را در همبستری می‌داشت. سلطان فرمود تا ایشان را مخیر کردند. هر که شوهری می‌خواست به شوهری دادند و آنچه شوهر نمی خواست هر چه خاصه او بود هیچ تصرف ناکرده بدو می‌گذاشتند تا در خانه خود می‌باشند و بر هیچ یک از ایشان حکمی و جبری نفرمود. و چون او به حلب کشته شد آن ملک ترسیأک ه سلطان لشکرها فرستد، پسری هفت ساله را با زن خود و بسیار تحف و هدایا به حضرت سلطان فرستاد و بر گذشته عذرها خواست. چون ایشان بیامدند قریب دو ماه بیرون نشستند و ایشان را در شهر نمی گذاشتند و تحفه ایشان قبول نمی کردند تاائمه و قضاة شهر همه به شفاعت به درگاه سلطان شدند و خواهش کردند که ایشان را قبول کردند و با تشریف و خلعت بازگردانیدند.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : "ASHOB"

"ASHOB"

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-16
نوشته‌ها
2,924
لایک‌ها
24,291
امتیازها
88
محل سکونت
زیر آوار آسمان 🌪️
کیف پول من
7,839
Points
19
از جمله چیزها اگر کسی خواهد که به مصر باغی سازد در هر فصل که باشد بتواند ساخت، چه هر درخت که خواهد مدام حاصل تواند کرد و بنشاند خواه مثمر و مجمل خواه بی ثمر و کسان باشند که دلال آن باشند و از هرچه خواهی در حال حاصل کنند و آن چنان است که ایشان درخت‌ها در تغارها کشته باشند وبر پشت بام‌ها نهاده وبسیار بام های ایشان باغ باشد و از آن اکثر پربار باشد از نارنج و ترنج و نار وسیب و به و گل و ریاحین و سپرغم‌ها و اگر کسی خوهد حمالان بروند و آن تغارها بر چوب بندند همچنان با درخت و به هر جا که خواهند نقل کنند و چنان کهخ خواهی آن تغار را در زمین جای کنند و در آن زمین بنهند و هر وقت که خواهند تغارها بکنند و بارها بیرون آرند و درخت خود خبر دار نباشد واین وضع در همه آفاق جای دیگر ندیده ام و نشنیده و انصاف آن که بس لطیف است.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : "ASHOB"
بالا