فاطمه مرادی در کتاب قهوه از چشمهایش در جان چکید... روایتگر زندگی دختری جوان به نام آرزو است که طی یک حادثه، دچار معلولیت جسمی میشود. از آنجایی که آرزو و مادرش از پس هزینههای عمل برنمیآیند، قبول میکنند آرزو به شکل صوری همسر مردی به نام دارا فهیم شود تا دارا بتواند از خدمت سربازی معاف شود...