خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

ساعت تک رمان

  1. Allain

    درحال تایپ رمان نَئِد | تَبَسُّم.جیم کاربر انجمن تک رمان

    ...می‌زنم و با گفتن «خیلی پرویی» با قدم‌های آرام ازش فاصله می‌گیرم و دست تکان می‌دهم برایش و می‌گویم خداحافظ، می‌شنوم که خداحافظ ملوسی می‌گوید و با هر قدمی که ازش دور می‌شوم تن‌اش در سیاهی کوچه محو می‌شود، باقی مسیر را با خیال این که می‌دانم پشتم است طی می‌کنم. #نَئِد #تَبَسُّم.جیم #انج_تک_رمان
  2. Allain

    درحال تایپ رمان نَئِد | تَبَسُّم.جیم کاربر انجمن تک رمان

    ...عسل برایم یکی از بهترین‌ها بود؛ هم دوست‌ است برایم و هم یک تنه جای هیلدا را پُر کرده است. خالصانه مهربانی می‌کند و مادرانه اشتباهاتم را می‌گوید. مانند خامی‌هایی که در اوایل ر*اب*طه‌ام با جاوید داشتم بچه‌تر بودم و دل نازک‌تر هر چه میشد ناراحت و خشمگین می‌شدم. #نَئِد #تَبَسُّم.جیم #انجمن_تک_رمان
  3. Allain

    درحال تایپ رمان نَئِد | تَبَسُّم.جیم کاربر انجمن تک رمان

    ...عرفان را نمی‌فهمم چگونه می‌رویم دلم تشویش است نگاه‌ام نگران. چرا هیچ نمی‌گوید؟ وقتی می‌رسیم لبخندی گرم به رویم می‌زند، کمی آرام می‌شوم. با دست به کنار خودش هدایتم می‌کند و در می‌زند. صدای سر زنده عرفان را می‌شنونم که به عسل می‌گوید: - خانم بیا رفیقت اومد. #نَئِد #تَبَسُّم.جیم #انجمن_تک_رمان
  4. Allain

    درحال تایپ رمان نَئِد | تَبَسُّم.جیم کاربر انجمن تک رمان

    ...نباشم چی‌کار می‌کنی؟ هویار: بلدم به دیوار خودم تکیه کنم. لبانش به پوزخند کِش می‌آید چشم می‌گیرم، تصورش هم دردناک است ر*اب*طه‌مان ر*اب*طه‌ی با دَوامی بود. بود؟ اَفکارم را پس می‌زنم و با تُنِ صدای ملایمی می‌گویم: - میری بیرون؟ با دنیا هماهنگ کنم آماده می‌شم میام. #نَئِد #تَبَسُّم.جیم #انجمن_تک_رمان
  5. Allain

    درحال تایپ رمان نَئِد | تَبَسُّم.جیم کاربر انجمن تک رمان

    ...اشکت یه محلُ آتیش می‌زنه! هول می‌شوم. سریع از جایم بلند می‌شوم و به طرف پنجره می‌روم. در همان حین که کوچه را چک می‌کنم زیر ل*ب می‌غُرم: - جاوید! تو این‌جا چی کار می‌کنی؟ نمیگی یکی ببینه آبرو واسه من نمی‌مونه؟ می‌خوای بگن دختر حاج عبدی اون کارس پسر آورده خونه؟ #نَئِد #تَبَسُّم.جیم...
  6. Allain

    درحال تایپ رمان نَئِد | تَبَسُّم.جیم کاربر انجمن تک رمان

    ...شوکه نگاهش می‌کنم که می‌گوید: - غنیمت جنگه خانم. می‌خندم و دیوانه‌ا‌‌ی می‌گویم. همان‌طور که می‌خواهم پیاده شوم، زمزمه می‌کنم: - مراقب خودت باش. با چشمان باریکش نگاهم می‌کند و با لبخند تلخی می‌گوید: - تو مراقب خودت باش دیگه هیچ مادری تو رو به دنیا نمیاره. #نَئِد #تَبَسُّم.جیم #انجمن_تک_رمان
  7. Allain

    درحال تایپ رمان نَئِد | تَبَسُّم.جیم کاربر انجمن تک رمان

    ...دارد به قهقه تبدیل می‌شود. را می‌گیرم از دیشب که در بین حرف‌هایمان به او گفته‌ام آن‌قدر می‌خورم که مانند زن‌های حامله شوم، برایم دست گرفته است. حتی قبل از آمدنمان هم با بچه‌ی خیالی در بطنم درگیر بود و حرف می‌زد و گاهی هم از من برای جنسیت و اسمش نظر می‌خواست. #نَئِد #تَبَسُّم.جیم #انجمن_تک_رمان
بالا