Usage for hash tag: مارلبرو
ساعت تک رمان
-
اشعار «مارلبرو»
...هر بار می‌گویم این آخرین سیگاری‌ست که به او ل*ب می‌زنم از او کام می‌گیرم؛ اما مگر یادش می‌گذارد؟ می‌گویم نخ آخر است؛ ولی دروغ است هر بار به یاد تو، سیگارم را روشن می‌کنم از او کام سنگین می‌گیرم، به پای دردهایم می‌سوزد به پای دردت می‌سوزم و در آخر سیگارم ته می‌گیرد! #مارلبرو #زری #انجمن_تک_رمان- NADIYA
- نوشته #21
- تالار: ایستگاه انتظار
-
اشعار «مارلبرو»
از سیگار آموختم پای کسی بسوزم که به پایم بسوزد همانند سیگار! به پایش می‌سوزم، به پایم می‌سوزد #مارلبرو #زری #انجمن_تک_رمان- NADIYA
- نوشته #20
- تالار: ایستگاه انتظار
-
اشعار «مارلبرو»
این روزها رفاقتم را با دود سیگار محکم و پایدارتر کرده‌ام او به ل*ب‌های من و من به کام‌های او هر دو به هم، وابستگی بیش از حد پیدا کرده‌ایم! #مارلبرو #زری #انجمن_تک_رمان- NADIYA
- نوشته #19
- تالار: ایستگاه انتظار
-
اشعار «مارلبرو»
روزی لای انگشتانم را دستان تو پُر می‌کرد حال کجایی؟ روزی رسیده است که لای انگشتانم را نخ‌نخِ سیگار بهمن پُر کرده است #مارلبرو #زری #انجمن_تک_رمان- NADIYA
- نوشته #18
- تالار: ایستگاه انتظار
-
اشعار «مارلبرو»
به گفته‌ی مادرم این همه سیگار کشیدن چه نفعی برای تو دارد؟ نخ‌نخ سیگار بهمنت که می‌گویی دمش گرم آرامم می‌کند! در عوض، روزی تو را خواهد کشت؛ اما مگر می‌شود، او را رها کرد؟ او نیمه‌ی دیگر جانم است سیگار بهمن را می‌گویم! #مارلبرو #زری #انجمن_تک_رمان- NADIYA
- نوشته #17
- تالار: ایستگاه انتظار
-
اشعار «مارلبرو»
خود را فراموش می‌کنم؛ اما تو را هرگز دلم سراغت را گاه و بی‌گاه می‌گیرد دل است دیگر، عقل که ندارد گاه می‌گیرد گاه تو را می‌خواهد و گاه تو که نیستی سیگار فقط آرامش می‌کند! #مارلبرو #زری #انجمن_تک_رمان- NADIYA
- نوشته #16
- تالار: ایستگاه انتظار
-
اشعار «مارلبرو»
...از تو حتی نیمی از خاطره‌هایت را فراموش کنم اشتباه نیست من برای عاشق شدن تو، از چشمانت شروع کردم؛ اما برای فراموش کردنت به سیگار پناه بردم! من هنوز هم به یاد آن چشم‌ها نخ به نخ سیگارم را روشن می‌کنم و به یاد همان چشمانت سیگارم ته می‌گیرد و پک سیگارم تمام می‌شود! #مارلبرو #زری #انجمن_تک_رمان- NADIYA
- نوشته #15
- تالار: ایستگاه انتظار
-
اشعار «مارلبرو»
به نبودن‌ها عادت می‌کنم؛ اما فراموش نمی‌کنم سیگار باعث می‌شود دردهایم را بارها و بارها تحمل کنم خاطره‌ها را مرور کنم؛ اما هرگز نمی‌گذارد بدیها را به فراموشی بسپارم خوبی‌ها یک بار؛ اما بدیها هزاران بار در ذهنم مرور می‌شوند! #مارلبرو #زری #انجمن_تک_رمان- NADIYA
- نوشته #14
- تالار: ایستگاه انتظار
-
اشعار «مارلبرو»
خاطره‌هایت هرگز از ذهنم پاک نمی‌شوند حتی کم‌رنگ هم نمی‌شوند شاید با کام‌های سیگارم به گوشه‌ترین جای مغزم آوار شوند؛ اما هیچ‌گاه از ذهنم پاک نخواهند شد! #مارلبرو #زری #انجمن_تک_رمان- NADIYA
- نوشته #13
- تالار: ایستگاه انتظار
-
اشعار «مارلبرو»
...آن را با تمام دردهایم، به ریه‌هایم می‌فرستم این مورفین من است من با کام‌کام‌های سیگار، آرام می‌شوم بغض چه است؟ گریه غریب‌ترین چیزی‌ست که هرگز نمی‌خواهم با او آشنا شوم بعد از تو سیگار تنها چیزی‌ست که او را فراموش نخواهم کرد دستانش را در دستانم می‌گذارد و مرا آرام می‌کند! #مارلبرو #زری...- NADIYA
- نوشته #12
- تالار: ایستگاه انتظار
