...صورت جهنمی و اخمهای درهم لوکاس را تصور کرد.
- تمومش کن!
میایستد و ل*بش را از زیر دندانش بیرون میکشد. بلاخره زبان در د*ه*ان میچرخاند:
- ازت خواهش میکنم بهم بگو تو کی هستی و برای چی با من همخونه شدی؟ چرا شبها کار میکنی؟
- هرچی کمتر بفهمی، بیشتر به نفعته.
#رمان_سایرا
#اثر_محیآم
#انجمن_تک_رمان