#شایراد
در ماشین رو محکم کوبیدم و پیاده شدم، اون قدر عصبی و خشمگین بودم که به جز مردن امیر به هیچ چیز فکر نمی کردم!چجوری به خودش جرعت داده که به زن من نزدیک بشه؟ باورم نمیشه که هنوزم که هنوزه نمیخواد بیخیال ماجرا بشه، باورم نمیشه که چجوری انقدر جرعت پیدا کرده که تو روز روشن توی خونه ی خودم زنم...