#قسمت۲۲
شمشیرم رو از غلاف درآوردم و همراه واران دل به دریا زدم. هر کدومشون سر راهم سبز میشدند، سر از بدنشون جدا میکردم و قلبشون رو میشکافتم. واران تا جای ممکن اونها رو از من دور نگه میداشت و راه رو باز میکرد؛ اما ناگهان نیزهای از پشت به سرعت باد به سمتم میاومد، واران زودتر از من متوجه...