#پارت_دویست_چهل_یک
با صدای مامان، از خواب بیدار شدم و بیحرف به سقف اتاقم خیره شدم.
- دخترم، حالت خوبه؟
مامان با دیدن حالم، با نگرانی کنارم روی تخت نشست و موهام رو نوازش کرد که من با لحن سردی گفتم:
- چطوری اومدی داخل اتاق؟
مامان با حرفم آهی کشید و گفت:
- امیرحسین تازه اومد. کلیدها رو بهم داد و...