#پارت_دویست_ده
بعد سوالی نگاهش کردم و با ترس گفتم:
- تو اینجا چی کار میکنی سیاوش؟ اگر امیرحسین اینجا ببینتت، قیامت به پا میکنه.
سیاوش صورتم رو نوازش کرد و با لحن غمگینی، گفت:
- اومدم باهات حرف بزنم.
با اخم نگاهش کردم و گفتم:
- الان؟ روز نامزدیم؟
سیاوش نگاه پر از غمی به هم کرد، گفت:
- آره،...