#گیلدا
دست و صورتم رو شستم و از توی سرویس بیرون اومدم، مشغول خشک کردن صورتم بودم که با سر رفتم توی س*ی*نه ی یکی، حوله رو از روی صورتم پایین کشیدم، سرم رو بالا گرفتم، نگاهم قفل چشمهای مهربون امیر شد. دستهاش رو روی گودی کمرم گذاشت و من رو به خودش فشرد:
-صبحت بخیر خانمم!
لبخندی زدم، کی باید بهش می...