Usage for hash tag: پارت145

ساعت تک رمان

  1. .zeynab.

    حرفه‌ای رمان میقات | zeynab کاربر انجمن تک رمان

    *** #پارت145 نمی‌دانم چقدر از وقتی درون بیمارستان چشم‌ باز کردم می‌گذرد. خبری از ساوان نیست! دستگاه اکسیژن روی دَهانم بود و صحفه‌ی مانیتور به طور منظم می‌زد و از تپش روال قلبم خبر می‌داد... البته که این ظاهر ماجراست. دو سِرُم به دستم وصل بود و دست یخ‌زده‌ام میان مشت‌های بی‌جان مادرم فشرده...
  2. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    #پارت145 *** اهسته در خانه را باز می‌کنم. انقدر غرق در فکر شده‌ام که حتی نمی‌توانم چادرم را از روی زمین جمع کنم، تا پله‌ها را بالا امدم کل راه پله ساختمان را جارو کرد. وارد خانه که می‌شوم، طبق معمول ماهور در خانه جا انداخته بود و تلویزیون تماشا می‌کرد. کیف و چادرم را گوشه‌ای می‌اندازم و با احساس...
  3. Saba.N

    کامل شده رمان واژگون | @Saba.N (صبا نصیری) کاربر انجمن تک رمان

    هُوالحق! #پارت145 #واژگون #فصل_نهم #صبا_نصیری #انجمن_تک_رمان *** Hidden text: You do not have sufficient rights to view the hidden text. Visit the forum thread! ***
  4. .zeynab.

    کامل شده در حاکمیت شیطان |𝒁𝒆𝒚𝒏𝒂𝒃 کاربر انجمن تک رمان

    #گیلدا دست و صورتم رو شستم و از توی سرویس بیرون اومدم، مشغول خشک کردن صورتم بودم که با سر رفتم توی س*ی*نه ی یکی، حوله رو از روی صورتم پایین کشیدم، سرم رو بالا گرفتم، نگاهم قفل چشمهای مهربون امیر شد. دستهاش رو روی گودی کمرم گذاشت و من رو به خودش فشرد: -صبحت بخیر خانمم! لبخندی زدم، کی باید بهش می...
  5. .zeynab.

    کامل شده در حاکمیت شیطان |𝒁𝒆𝒚𝒏𝒂𝒃 کاربر انجمن تک رمان

    #گیلدا توی رودخونه پشت عمارت مشغول شستن لباس چرکام بودم. با شنیدن صدای شیهه اسب برگشتم و به خان زاده که به تاخت داشت توی زمین خالی کنار عمارت می چرخید نگاه کردم. لبخندی زدم، چقد از این زاویه جذاب بنظر می رسید با اون اخم همیشگی و سرعتش! اروم خندیدم، دستام رو شستم و نشستم روی زمین و خیره شدم به...
بالا