وقتی که خان زاده لباس پوشید و از اتاق خارج شد روی تخت نشستم. دقایقی گذشت، فکر می کردم باید بعد دیشب دیگه این اسارت رو تموم می کرد اما در کمال تعجب وقتی دستگیره رو کشیدم متوجه شدم در قفله!نفسم رو کلافه بیرون دادم. منظور خان زاده از این که میگه تا تصمیمت رو نگیری ازاد نمی شی چیه؟! اخه من چه تصمیمی...