#پارت_صد_هفتاد_هفت
با حرف امیرحسین تازه یاد اون اتّفاق وحشتناک مهمونی افتادم. باز هم کار این ع*و*ضی بود؟ با عصبانیّت نگاهش کردم و زیر ل*ب گفتم:
- خیلی پستفطرتی.
امیرحسین سرش رو تکون داد و بی اهمیّت به حرفم دستی لای موهای خیسش کشید و گفت:
- لحظه به لحظه، سایه به سایه کنارت بودم؛ امّا تو هیچوقت...