Usage for hash tag: پارت111

ساعت تک رمان

  1. .zeynab.

    حرفه‌ای رمان میقات | zeynab کاربر انجمن تک رمان

    *** #پارت111 چندین ساعت است که در راهیم! ماشین یک تويوتای سفید است و به جز وزیر، دو جوان دیگر که هردو لاغر اندام و مشکی پوشند، روی صندلی‌های جلویی هستند و به نوبت رانندگی می‌کنند. وزیر عقب کنار من نشسته و در تمام طول راه بینمان سکوت بوده! تمام طول راه... تمام ساعات گذشته! خودم هم باورم نمی‌شود...
  2. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    #پارت111 با دست‌های لرزان و پر از دو دلی قصد در گرفتن شماره‌ی را حامی دارم. تا انگشتم روی هر عدد برود یک دقیقه ای طول می‌کشد و نمی‌دانم جوان چه از حال من می‌خواند که تا شماره تکمیل می‌شود، گوشی را از من می‌گیرد. موبایل اخرین مدلش را کنار گوشش می‌گذارد و چند مین طول می‌کشد تا جواب بدهد: - سلام...
  3. .zeynab.

    کامل شده در حاکمیت شیطان |𝒁𝒆𝒚𝒏𝒂𝒃 کاربر انجمن تک رمان

    #خان_زاده روی صندلی نشسته بودم و ایسل که داشت همه جای اتاق رو با کنجکاوی کنکاش می کرد نگاه کردم. لبخندی روی لبام نشست، عجیب دلم می خواست توی همین حالتش که مثل بچه ها شده بگیرمش توی ب*غ*ل و فشارش بدم. با گام های اروم به طرفش رفتم، توی کمدی که قبلا مال اون بودخم شده و داشت به لباسای 20 سالگیش نگاه...
  4. .zeynab.

    کامل شده در حاکمیت شیطان |𝒁𝒆𝒚𝒏𝒂𝒃 کاربر انجمن تک رمان

    اخرین یه دکمه به اخر پیراهن سفید رنگم رو بستم، اروم دستم رو تا پایین کشیدم و صافش کردم، چشام رو بستم و نفس عمیقی کشیدم. واقعا خیلی به این حمام نیاز داشتم، بدنم یکم اروم شد. نمی دونم چجوری باید برای بهاره و مهرداد که بخاطر ما خانوادشون ول کردن و به این جا امدن جبران کنم ولی امیدوارم لطفشون رو...
بالا