#پارت_صد_پنجاه_شیش
با حرف شیرینش لبخندی روی ل*بم نشست. به آرومی دستم رو روی دستش گذاشتم که بیاراده ضربان قلبم بالا رفت. این بار رنگ نگاه سیاوش عوض شده بود و جور دیگهای نگاهم میکرد. توی نگاهش جز عشق چیز دیگهای رو پیدا نکردم. به گمونم که سیاوش برای این به دنیا اومده بود که قلب کم تحمّل من رو...