...شجاع باشه و بتونه...
من که نتونستم حرفی روی حرف بابام بزنم.
تو افکار خودم بودم که با قرار گرفتن سینی جلوم به خودم اومدم.
سعی کردم یه لبخند ملیح بزنم و چای رو بردارم تا زياد معطل من نشه.
پس از تعارف چایی دوباره رفت نشست کنار مامانش، منتها با اخم غلیظ.
#دختری_از_جنس_غرور
#Moon
#انحمن_تک_رمان