با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترینها را تجربه کنید.☆
...شجاع باشه و بتونه...
من که نتونستم حرفی روی حرف بابام بزنم.
تو افکار خودم بودم که با قرار گرفتن سینی جلوم به خودم اومدم.
سعی کردم یه لبخند ملیح بزنم و چای رو بردارم تا زياد معطل من نشه.
پس از تعارف چایی دوباره رفت نشست کنار مامانش، منتها با اخم غلیظ.
#دختری_از_جنس_غرور
#Moon
#انحمن_تک_رمان
#پارت۱۱۴
*اشکان
- لعنتی هرچی زنگ میزنم جواب نمیده.
آیچا پریشون از جاش بلند شد و چنگی به موهای بلند و سیاهش کشید و گفت:
- یعنی کجا رفته؟
دوباره کلافه نگاهی به ساعت ایستاده عمارت انداختم، ساعت از یک شب هم گذشته بود، اما خبری از نقره نبود و گوشیش خاموش بود.
داشتم دیوونه میشدم. دستپاچه بودم و...
...رو برداشتم و یه نخ گذاشتم ما بین ل*بهام. ل*بهام میلرزیدن با فندک سیگارم رو روشن کردم و دود سنگینش رو از ریههام دادم بیرون.
امشب الهی که بمیرم واسه حالم
بدجور دلم میسوزه واسه حالی که دارم
نیستی ببینی گم شدم تو دود سیگارم
من گریه پشت گریه دائم رو تکرارم
#ساغر_خونین
#فاطمه_فتاحی...