Usage for hash tag: پارت102

ساعت تک رمان

  1. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    #پارت102 در تمام طول سه، چهار ساعت گذشته، گیج و منگ بوده‌ام. به یاد دارم که به سختی در را برای حامی باز کردم و به یاد دارم که حامی با چه هول و ولایی و چه سرعتی مرا به بیمارستان رسانده بود. به یاد دارم که در دو ساعتی که سِرُم به من زده بودند، حامی روی تخت کنارم دراز کشیده و مرا سخت در اغوش گرفته...
  2. .zeynab.

    کامل شده در حاکمیت شیطان |𝒁𝒆𝒚𝒏𝒂𝒃 کاربر انجمن تک رمان

    نفسم رو حبس کرده بودم و تو دلم فقط دعا می کردم و از خدا کمک می خواستم. ساواش روی زانو هاش نشست، دستش رو به سمت ملافه اورد. اشهدم رو خوندم که صدای خان باعث شد دستش روی هوا بی حرکت بمونه: -ساواش، کجایی پسر ! ساواش زود بلند شد و باگام های بلند به سمت در رفت، نفس راحتی کشیدم. یه قطره اشک توی چشمام...
بالا