#پارت_صد_سی_دو
از فکرهای خودم خندهای کردم و زودی کرم مرطوب کنندهای به دست و پاهام زدم. چراغ اتاق رو خاموش کردم و به سمت تخت خوابمون رفتم و آروم کنار سیاوش خوابیدم و پتو رو روی خودم کشیدم. نگاهی به صورت غرق در خواب سیاوش کردم که با یادآوری اتفاقات خوبی که بینمون افتاد، لبخندی روی ل*بم نشست؛...