در اتاق خان زاده دو دل شده بودم. قصدم برگشتن بود که یک دفعه در باز شد و خان زاده سر به زیر در حالی که گ*ردنش رو ماساژ می داد بیرون اومد، گ*ردنش رو در د مند بلند کرد و با دیدن من اخماش توی هم رفت، سرم رو باشرم زیر انداختم، حس بدی داشتم، ازش خجالت میکشیدم. منتظر بهم خیره شده بود که با پته مته ل*ب...