#گیلدا
لغضش انگشت هایه کشیده ای رو روی خط فکم حس می کردم ،اروم پلک هام رو از هم باز کردم با دیدن چهره رو به روم اخمام توی هم رفت. مات به چهره اش نگاه کردم.چشام می سوخت و معدم شدیدا درد می کرد، سعی کردم نقطه اشنایی پیدا کنم ولی از پشت اون عینک بزرگ روی چشماش هیچ چیز بغیر فک خوش تراش استخونی و...