Usage for hash tag: پارت87

ساعت تک رمان

  1. .zeynab.

    کامل شده رمان مستعمره | امـیر والا؏ کاربر انجمن تک رمان

    #پارت87 صورتم، پر از نفرت مچاله می‌شود. به خودم می‌لرزم و چشم هایم، به یکباره پر از اشک می‌شود. پر از التماس و پرسش، سرم به طرف امیر می‌چرخد. نمی‌توانست این کار را با من بکند! نه حالا که بی‌گناه ترین ادم این داستان من بودم. غده‌ی تیره ای فلجم می‌کند و تصویر مات امیر، مات تر می‌شود: - بخاطر...
  2. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    #پارت87 می خواستم عکس را ببینم اما حامی نگذاشت! دوربین را در دستان پیروز دیاکو گذاشته و حینی که یک سری حرف ها را در کمال جدیت با هم رد و بدل کردند، دست دادند. سوار همان هلی کوپتر، که در حیاط بزرگ و برهوت خانه بود، شده بودیم و بعد از حدود سه ساعت و نیم پرواز، روی پنت هاوس عمارت حامی فرود امدیم...
بالا