Usage for hash tag: گیݪدا

ساعت تک رمان

  1. .zeynab.

    کامل شده در حاکمیت شیطان |𝒁𝒆𝒚𝒏𝒂𝒃 کاربر انجمن تک رمان

    #گیݪدا صبح بر عکس همیشه که دوست داشتم چشمام رو باز کنم و س*ی*نه ستبر خانزاده رو ببینم، با لپاۍ سرخ اویزون خان باجی رو به رو شدم، در همون لحظه خواب از سرم پرید، سیخ نشستم. نفسی که توی سینم حبس کرده بودم رو پوف مانند دادم بیرون. دستم رو کلافه توی موهام کردم و پشت گوشم ریختمشون، گیج به اتاق نگاه...
  2. .zeynab.

    کامل شده در حاکمیت شیطان |𝒁𝒆𝒚𝒏𝒂𝒃 کاربر انجمن تک رمان

    #گیݪدا با بغض از اتاق بیرون امدم. چشمام یکم سوخت و یه قطره اشک راه خودش رو باز کرد.یعنے الان دیگه ابروم رفت!؟ همه پشت سرم حرف میزنن؟! نباید میزاشتم کمرم رو نوازش کنه ! لعنت بهم ، یه قطره دیگه از چشام چکید . سرم رو کامل زیر انداختم لبام د*اغ بود و گز گز می کرد، دستام رو روے لبام گذاشتم .بخدا من...
  3. .zeynab.

    کامل شده در حاکمیت شیطان |𝒁𝒆𝒚𝒏𝒂𝒃 کاربر انجمن تک رمان

    یکه اے خوردم و خواستم عقب بکشم که خانزاده دستاش رو حصار بدنم کرد. وقتی که با پنجه هاے عضله ایش روی کمرم رو چنگ زد چهرم از درد درهم رفت.ولی خانزاده در کمال ارامش کامل به سر می برد،شاید هم ارامش قبل طوفان بود. خیلی اروم ل*ب زد: -دیشب بهت گفتم کجا بخوابی؟! یه لرز کردم سعی کردم خودم رو از بین دستاش...
بالا