#پارت_صد_بیست_هشت
نفس توی سینم حبس شد. جانم؟ این یعنی من پارتنر سینان بشم؟
نه، یعنی قشنگ همین رو کم داشتم دیگه. دستیدستی دارم سیاوش رو تحویل اون عنتر میدم! سریع دهن باز کردم و میخواستم اعتراضی بکنم که سینان زودتر از من گفت:
- متأسفانه عذری پذیرفته نمیشه بانوی من.
با حرف سینان بیاراده حرف...