#پارت71
چشم هایم هر چند ثانیه یکبار سیاهی میروند و سر گیجه امان نمیدهد. صدایم، بی حال و تحلیل رفته است:
- نمیترسی پلیس خبر کنن؟ ادم ربایی جرم سنگنیه امیر! به جوونی من رحم نمیکنی به جوونی خودت رحم کن.
با پوزخند تلخی به سبحان خیره میشود و شانه بالا میاندازد:
- من اگه یه خانواده بودم که شغل...