#شهرزاد
بدنم خیلی درد می کرد. بی جون و خسته کنجی از غار افتاده بودم و ناله می کردم، پو*ست بدنم می سوخت و درد وحشتناکی که توی دلم و لگنم می پیچید غیر قابل تحمل بود.سرمای غار به مغذ استخونم می نشست و باعث تیر کشیدن بدنم میشد.با گریه های بی صدا و پر ناله دوباره تلاش برای بیداری گیلدا کردم. اون...