#پارت_صد_نه
با حیرت از جام بلند شدم و به سمتش رفتم که سیاوش به تندی روبهروم ایستاد و چیز صورتی رو پشتش قایم کرد. با چشمهای به اندازه توپ پینگپنگم نگاهش کردم و با دستم بهش اشاره کردم و گفتم:
- ببینم چی رو پشتت قایم کردی!
سیاوش در حالیکه خندهاش رو کنترل میکرد، شونهای بالا انداخت و گفت:
-...