#پارت55
شنیدن صدای خواهر وزیر، نفسم را بریده و فرو میپاشم.
ساوان هیچ نگفت!
زانو هایم خالی میکند و حالا که میبینم، واقعا ساوان حتی بخاطر این قضیه هم قابل تحمل تر است.
حالا چه غلطی کنم!؟ چه خاکی بر سَرم بریزم؟
زانو هایم خالی میکند.
کمرم تکیه به دیوار فرو میریزد.
آرام آرام سر میخورم و روی...