Usage for hash tag: پارت54

ساعت تک رمان

  1. .zeynab.

    کامل شده رمان مستعمره | امـیر والا؏ کاربر انجمن تک رمان

    #پارت54 نگاهش از دست های گره خورده من و صدرا، اهسته بالا کشیده می‌شود و منتظر به چشم هایم نگاه می‌کند. انگار نمی‌خواهد قضاوت کند و منتظر است من توضیح بدهم! شاید هم نمی‌خواهد باور کند که بی اجازه او قصد رفتن داشته ام! شاید هم فکر کرده من صدرا را خبر کرده ام! واقعا نمی‌دانم اما نگاهش باعث می‌شد...
  2. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    #پارت54 خُب راستش را بخواهید، صبح که بیدار شدم و حامی را روی مبل دیدم چیزی در دلم فرو ریخت. دیشب تا صبح را بخاطر اینکه من از خواب بیدار نشوم روی یک مبل تک نفره سر کرده بود... چه کسی باور می کند؟ گاهی اوقات، که کار هایش هم معنی اسمش می شوند، رفتارم نا خواسته با او عوض می شود. انگار واقعا قلقم را...
  3. Saba.N

    کامل شده رمان واژگون | @Saba.N (صبا نصیری) کاربر انجمن تک رمان

    هُوالحق! #پارت54 #واژگون #صبا_نصیری #انجمن_تک_رمان *** Hidden text: You do not have sufficient rights to view the hidden text. Visit the forum thread! ***
  4. .zeynab.

    کامل شده در حاکمیت شیطان |𝒁𝒆𝒚𝒏𝒂𝒃 کاربر انجمن تک رمان

    #شهرزاد روی تخته باریکی که باید می زدی به دل ابشار ایستاده بودیم. با خنده چشام رو بستم و دستم رو روی صورتم گذاشت،دوتامون باهم شمردیم: -یک.....دو.....سه و بعد با یه فشار محکم خودم روبه داخل پرت کردم. زیاد خیس نشده بودم، ولی باد سردی که از ابشار به داخل غارمی وزید باعث لرزم شد. با دیدن رضا زدم...
بالا