Usage for hash tag: پارت43

ساعت تک رمان

  1. .zeynab.

    کامل شده رمان مستعمره | امـیر والا؏ کاربر انجمن تک رمان

    #پارت43 دست راستش، نوازش گر روی صورتم می‌نشیند و رنگ نگاهش تغییر می‌کند. چانه ام می‌لرزد و لَب هایم هم. - اگه کسی بفهمه این اتفاق افتاده همه به چشم بد نگام می‌کنن، میشه بین خودمون بمونه؟ اخم هایش درهم می‌رود و دستش از حرکت می‌ایستد. - به هیچ کس هیچ ربطی نداره، یه دکتر خیلی خوب می‌شناسم که ظاهر...
  2. .zeynab.

    کامل شده رمان کوتاه سناريوی جایگزین | امـیر والا؏ کاربر انجمن تک رمان

    #پارت43 "یاس" - رستا مرده. ناباور و متعجب، با اخم‌های درهم، نگاهش را در نگاهم تنگ می‌کند... - قرصاتو خوردی؟ متعجب شقیقه‌ام را می‌فشارم. حال چگونه باید به او می‌فهماندم؟ اصلا با وضعیت قبلی رستا و بیماری روانی‌اش، چگونه می‌شود دنیل را قانع کرد؟ - ببین اقای اسکوبار، دوست دختر شما، توی مسافرتی که...
  3. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    #پارت43 اشک هایم با اب قاطی شده و زجه هایم در صدای تند کوبش قطرات به کف حمام در هم پیچیده. اب، قطره هایش پر شدت بر تَن خسته ام می ریخت و به جای شستن تَن، روحم را اب می کرد... محکم روی لَب هایم دست می کشم تا رد گرما و خیسی لَب های حامی پاک شود. داغی نفس هایش که پر صدا روی دلم فرود امده بود...
  4. Saba.N

    کامل شده رمان واژگون | @Saba.N (صبا نصیری) کاربر انجمن تک رمان

    هُوالحق! #پارت43 #واژگون #صبا_نصیری #انجمن_تک_رمان *** Hidden text: You do not have sufficient rights to view the hidden text. Visit the forum thread! ***
بالا