Usage for hash tag: پارت28

ساعت تک رمان

  1. .zeynab.

    کامل شده رمان مستعمره | امـیر والا؏ کاربر انجمن تک رمان

    #پارت28 پر از انزجار به عماد خیره می‌شوم تا شدت کثیفی حرفش را بفهمد اما بی‌شرف تر از این حرف هاست. لبخند کجی می‌زند و همان گونه که به من خیره است پدرش را مخاطب می‌گذارد. - بیشتر دارم به رها فکر می‌کنم تا کیمیا و ستاره. با این حرفش دیگر نمی‌توانم تحمل کنم. نفسم بند می‌اید و بهت، کل وجودم را در...
  2. .zeynab.

    کامل شده رمان کوتاه سناريوی جایگزین | امـیر والا؏ کاربر انجمن تک رمان

    #پارت28 در سوییت کوچک را باز می‌کند. خانه فقط با نور شمع‌های کوچک و بزرگ روشن است و همه جا پر از گلبرگ سرخ و بادکنک‌های پر شده از گ*از هلیوم است. قلبم درد دارد. ابتین و حامی از ذهنم دور نمی‌شوند... شئ سنگ مانندی بیخ گلویم را چسبیده و احساس غربت، تمامم را در بر گرفته... دلم اغوش پدرم و خانه قدیمی...
  3. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    #پارت28 به ظرف غذای حامی نگاه می کنم و نگاهم اهسته به تار موی بلندی که به لباسم اویزان است می چرخد. تمام بلاهایی که سرم اورده از ان ب*وسه ناگهانی که بهترینشان است تا ان اسیدی که استخوان پایم را سوخت و ان جمله ای که دیشب از پشت در قفل توالت، برایم زمزمه کرده در سرم می پیچد: " یه کاری می کنم هیچ...
  4. Saba.N

    کامل شده رمان واژگون | @Saba.N (صبا نصیری) کاربر انجمن تک رمان

    هُوالحق! #پارت28 #واژگون #صبا_نصیری #انجمن_تک_رمان *** Hidden text: You do not have sufficient rights to view the hidden text. Visit the forum thread! *** #رمان_واژگون #صبا_نوشت #رمان_عاشقانه
  5. miladsardari

    کامل شده داستان کوتاه زندگی تا اطلاع ثانوی قطع می‌باشد|میلادسرداری کاربر تک رمان

    #پارت28 زمان عمل فرا رسید و با موفقیت هم انجام شد. آخر شب به هوش آمدم و غزل را بالای سرم دیدم که دستانش را در هم حلقه کرده و ملتمسانه در انتظار به هوش آمدنم است. چند کلمه‌ای در حالت منگی باهم حرف زدیم، کمی گریه کرد و بعدش به زور قرص های آرامبخش که سردرد شدیدم را تسکین میبخشید دوباره به خواب...
بالا