#پارت26
نمیدانم فقط منم یا بقیه هم نگران صدرایی هستند که پانزده دقیقه است در اتاق اعتصام رفته و هر چند دقیقه یک بار صدای فریاد اعتصام میاید.
از هیچ کس هیچ صدایی در نمیاید و من متصل با انگشتم بازی میکنم و به عماد ساکت و جدی خیره میشوم شاید بگوید "نگران نباش"... ولی هیچ نمیگوید.
احترام یک...
...شنید، دوستش درحال نام بردن اسم اوست؛ اما کلمات و صداها به سختی به گوشش میرسید. باری دیگر صدای فریاد و جیغهای مکرر همان زن در سرش نمایان شد. دخترک توان تحمل آن وضعیت وحشتناک را نداشت. ناگهان چشماندازش تیره و تار شد و سیاهی تنها چیزی بود که میدید.
#پارت26
#ناطور_نبات
#نگین_شرافت
#انجمن_تک_رمان
#پارت26
«حامی»
با احساس صدای پچ پچی که از حیاط پشت میامد به لَب تراس امده بودم و حالا، با ابروی بالا رفته به صح*نه ی مقابلم خیرهام.
یزدان و این کارها؟ عجیب است.
تای ابرویم به حالت عادی بر میگردد و لَبم، به خنده کج میشود.
نگاهم، اول به یزدانی که مبینا را کنج دیوار قفل کرده و سپس، به مبینای...
#پارت26
"یاس"
نگاهم از تخت دو نفره ی سفید ساده، می گذرد و با عبور از دیوار سیمانی سخت و خشن به ان میز گردان منفور می رسد که فل حال ساکن است!
حس عجیبی از اون میز لعنتی بهم داده میشه، حسی مثل ترس و تنفر توام با ضعف...
دستم اهسته روی پاچه شلوار سفید ابر و بادی می نشیند. نگاهم را به طرف دست راستم...
هُوالحق!
#پارت26
#واژگون
#صبا_نصیری
#انجمن_تک_رمان
*** Hidden text: You do not have sufficient rights to view the hidden text. Visit the forum thread! ***
#پارت26
سکانس پایانی فیلم فرا رسید و آن جملهی طلایی مرگان فریمن؛
-انستو همیگوی یجایی گفته؛ دنیا جای خوبیه و ارزش جنگیدم داره؛ من با قسمت دوم حرفاش موافقم!
چندباری شبکه ها را بالا پایین کردم ولی چیز بدرد بخوری پیدا نکردم، غالبا چیزهای بدرد بخور را در تلوزیون نمیگویند و نشان نمیدهند...