#پارت۴۵
اون زمانها وقتی اشکان یه پسر بچه کوچیک بوده، مادرش گروگان گرفته میشه و همونجا با یه گلوله میکشنش و از اونجایی که باند اردشیر رقبای زیادی داره، این اتفاق تلخ، سرنوشت اشکان رو لکهدارکرده و یه خاطره چرکینی برای اردشیر و اشکان شده.
صدای اساماس گوشیم بلند شد، نگاهی به گوشی کردم، توی یکی...