Usage for hash tag: پارت۴۲

ساعت تک رمان

  1. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    #پارت۴۲ به محض دیدن اس‌ام‌اس گور به گوری، ترس مَرسام پرید و به جاش یه کف گرگی تو صورتش خوابوندم. _ اِی درد، اِی مرض، اِی زهر مار... الهی حجلَت رو سر کوچه بزنم دورش برقصم بزمجه... می‌مُردی یه اِهِنی یه اُهُنی یه صدایی از خودت گسیل بدی این‌جوری از ترس تشنج نزنم؟ اس‌ام‌اس با درد دماغ پهنش رو با...
  2. mizzle✾

    VIP رمان بطن دالان تاریکی(جلداول) | فاطمه فتاحی کاربر انجمن تک رمان

    #پارت۴۲ از این همه جسارت و شجاع بودنش خوشم می‌اومد. دستم و که بین راه متوقف شده بود رو بردم سمت شکمش و گفتم: - زخمت خوب شده؟ جواب داد: - آره. معلوم نیست؟ لبخندی زدم و دستم و کشیدم و بردم سمت جیبم. دوباره پرسیدم: - همیشه تنهایی می‌اومدی شکار، همراه پیدا کردی؟ منظورم از همراه ویلیام بود. با...
  3. mizzle✾

    در حال ویرایش رمان ساغر خونین | فاطمه فتاحی کاربر انجمن تک رمان

    #پارت۴۲ انگار اومده مجلس خواستگاری که مقدمه چینی می‌کنه، خب زر بزن تموم کن گمشو برو ماهم برگردیم ایران دیگه! عنایت لبخند نرمی گوشه ل*بش انحنا خورد و گفت: - نه‌نه این حرف رو نزن، در اصل اگه کمک‌های تو و نقره نبود، عمرا می‌تونستم از شرش خلاص شم، کلی ضرر می‌کردم بخاطر ج*ن*س‌ها. اصلان با غرور سری تکون...
بالا