#پارت_هشتاد_یک
امیر که در حال باز کردن پروندههای رنگی بود، از بینشون یک برگه در آورد و نگاه سرسری بهش انداخت و گفت:
- خب، جانان خ... ببخشید میتونم با شما راحت باشم؟ چون زیاد تو فاز رسمی بازی نیستم!
با حرفش لبخندی زدم و گفتم:
- البته، بفرمایید.
امیر با حرفم دستهاش رو بهم مالوند و گفت:
- خب...