#پارت۲۴
به طرز فجیعی ته ظرف بستنیم رو ل*ی*سی زدم که باعث شد بهزاد با چندشیت دهن کجی کنه و بهم چشم غره بره.
_ زبونت رگبهرگ شه الهی کره خر! چرا نخورده بازی در میاری آبروی ما رو بردی.
بیخیال شونهای بالا انداختم و در حالی که ته ظرف رو در میوردم گفتم:
_ سر گنج که نَشستم؛ مثلاً پول دادم پاشها...