#پارت_شصت_هشت
بدنم رو با حوله خشک کردم و به سمت لباسی که سیاوش برای من روی تخت گذاشته بود رفتم که با دیدن لباسها همانا برگهام ریخت! یک شلوار مردونهی دو خطی با پیرهن سفید آدیداسِ مردونه اون هم با سایز بزرگ! همینجور سرجام خشکم زده بود و به لباسها خیره شده بودم. الان من باید این لباسها رو...