#پارت_پنجاه_هشت
پس دستهای لرزونم رو به سمت ماسکش بردم. با یک حرکت ماسکش رو پایین آوردم که با دیدن صورتش سرجام خشکم زد. امیرحسین؟ نه... نه باورم نمیشه! اصلاً نمیتونم باور کنم امیرحسین همچین کاری رو با من کرده باشه. وای خدای من!
امیرحسینی که تا دیروز التماس یک نگاهم رو میکرد. الان دست به...