#پارت_۹
انگار تا متوجّه آبروی تیکه پارهاش میشود که از موضعش پایین میآید، صدایش به حدی میرسد که من قصد میکنم دو گوش قرض بگیرم.
- مگه من چیکار کردم؟ اینجا جای این حرفا نیست عزیزم، بیا بریم بیرون صحبت کنیم.
با یک حرکت بازویش را از دست سعید آزاد میکند.
- به من دست نزن... . من باهات هیچ...