#پارت_چهل_شیش
سرم رو با بیخیالی تکون دادم و به خوردنم ادامه دادم. بره به درک! از دست خودش و رفتارهای مسخرهاش راحت شدم. بودنش معجزه نبود که رفتنش فاجعه برای من بشه... .
***
- سلام شیما جون.
شیما با دیدنم لبخندی زد و گفت:
- ایجان! خوش اومدید.
چشمهام رو با مهربونی باز و بسته کردم و گفتم:
-...