#پارت_سی_نه
با عصبانیت وارد دفترم شدم. لگد محکمی به میزم زدم و گفتم:
- خدا لعنتت کنه امیرحسین!
دستهام رو از عصبانیت مشت کردم. الان نیاز داشتم یکی رو محکم مشت بزنم و فکش رو خورد کنم. اونهم کسی نیست جز امیرحسین میکروب.
دستم رو توی جیبم گذاشتم و زودی شمارهی ساحل رو گرفتم؛ چون حرف زدن با ساحل...