Usage for hash tag: از_دختر_به_مادر

ساعت تک رمان

  1. آفتــابــ گــردوݩ

    دلنوشته دلنوشته از دختر به مادر| ونیس(مهدیس امیرخانی) کاربر انجمن تک رمان

    ...گناه من چه بود که به یک باره، در یک شب بزرگ شوم؟ مگر چه گناهی داشتم که به یکباره شوق و ذوق زندگی‌ام از بین برود؟ مگر چه کرده بودم که که دنیا این شوخی را با من کرد؟ مگر گناه من چه بود که مجازات شدم؟ گناهم؟ گناهم؟ گناه من چه بود؟ چه خطایی کرده بودم؟ #انجمن_تک_رمان #ونیس_امیر_خانی...
  2. آفتــابــ گــردوݩ

    دلنوشته دلنوشته از دختر به مادر| ونیس(مهدیس امیرخانی) کاربر انجمن تک رمان

    ...بدون او تاب بیاورم. از این به بعد را چگونه تاب بیاورم؟ چگونه بار روی دوشم را تحمل کنم؟ سرم را روی سنگ سیاه می‌گذارم و از ته دلم زار می‌زنم! تمام چیزهایی که در دلم بود بیرون ریختم! بلکه سبک شوم! ولی نمی‌شد! بدون دیدنش، بدون ب*غ*ل کردنش سبک نمی‌شدم! #انجمن_تک_رمان #ونیس_امیر_خانی #از_دختر_به_مادر
  3. آفتــابــ گــردوݩ

    دلنوشته دلنوشته از دختر به مادر| ونیس(مهدیس امیرخانی) کاربر انجمن تک رمان

    ...اوج اینکه، کلی آدم اطرافشه حس بی‌کسی می‌کنه! انسان در اوج قوی بودن، بعصی وقت‌ها حس ضعیفی می‌کنه! انسان در اوج اینکه خوشبخته، بازم حس بدبختی داره! ولی کسی هست با اینکه دیگه نیست، همیشه تو ذهنت حضور داره و جاش تو قلبته! و اون کس، کسی نیست جز مادرت! #انجمن_تک_رمان #ونیس_امیر_خانی #از_دختر_به_مادر
  4. آفتــابــ گــردوݩ

    دلنوشته دلنوشته از دختر به مادر| ونیس(مهدیس امیرخانی) کاربر انجمن تک رمان

    ...دوباره حس اون لحظه‌ای که جلوی چشمام، مردی، میاد سراغم! آره همون حس درموندگی، همون حس تنهایی و بی‌کسی، حسی که وقتی بهم دست داد، که کسی که مرده هیچ کس جاشو نمی‌تونه نمی‌گیره! کاش توی اون روز بودم و فقط ۲ دقیقه، فقط دو دقیقه گرمی آغوشت و حس می‌کردم‌. #انجمن_تک_رمان #ونیس_امیر_خانی...
  5. آفتــابــ گــردوݩ

    دلنوشته دلنوشته از دختر به مادر| ونیس(مهدیس امیرخانی) کاربر انجمن تک رمان

    ...شاید درآن دنیا دیگر تنها نبودم. یک نازکش داشتم! شاید در آن دنیا کسی بود که درکم کند! شاید در آن دنیا کسی منتظرم است تا دوستم داشته باشد! شاید آن دنیا، کسی باشد تا با عقایدم موافق باشد! شاید در آن دنیا عشق ببینم! شاید در آن دنیا مادرم منتظرم باشد! #انجمن_تک_رمان #ونیس_امیر_خانی #از_دختر_به_مادر
  6. آفتــابــ گــردوݩ

    دلنوشته دلنوشته از دختر به مادر| ونیس(مهدیس امیرخانی) کاربر انجمن تک رمان

    ...زحمت می‌کشند! همان دستانی که هیچ گاه نفهمیدم چقدر صاحب‌شان را دوست دارم! و حال چقدر دستانم شبیه‌اش شده است. دستم را در دست دیگرم گرفتم. خدایا! آخر تا این حد شباهت؟ ولی یک چیز درست نیست. دستم گرمی دست مادرم را ندارد. سرد است! مانند آن سنگ قبر سیاه! #انجمن_تک_رمان #ونیس_امیر_خانی #از_دختر_به_مادر
  7. آفتــابــ گــردوݩ

    دلنوشته دلنوشته از دختر به مادر| ونیس(مهدیس امیرخانی) کاربر انجمن تک رمان

    مادرها دلگیر نمی‌شوند! آن‌هان هیچ وقت دلگیر نمی‌شوند! پس چرا آنقدر ناراحت شد که پر کشید؟ مامان! برگرد! تک تک سلول‌هایم فریادت می‌زنند! مامان! مگه نمی‌گفتی ازم دلگیر نمیشی؟ هر چی بگم باز می‌بخشیم! ولی دیگه ناراحتت نمی‌کنم، برگرد! خواهش می‌کنم! مامان! #انجمن_تک_رمان #ونیس_امیر_خانی #از_دختر_به_مادر
  8. آفتــابــ گــردوݩ

    دلنوشته دلنوشته از دختر به مادر| ونیس(مهدیس امیرخانی) کاربر انجمن تک رمان

    ...هم گوشه کوچکی از وجود خداست! جای خدای روی زمین من، چرا زیر خاک است؟ این انصاف است، چطور دلش آمد تنهایم بگذارد! مگر بودنت بر روی زمین جای کسی را تنگ می‌کرد؟ خدایا؟ چرا؟ چرا خدای زمینی‌ام را هم پیش خودت کشیدی؟ مگر چه می‌شد خدای زمینی‌ام کنارم بود؟ #انجمن_تک_رمان #ونیس_امیر_خانی #از_دختر_به_مادر
  9. آفتــابــ گــردوݩ

    دلنوشته دلنوشته از دختر به مادر| ونیس(مهدیس امیرخانی) کاربر انجمن تک رمان

    امروز روز مادر هست! روزی که همه جا پر از تعریف از مادر هاست! همه جا حرف خوبی‌هایشان است. همه جا حرف از محبت‌های خالصانه‌شان هست، سهم من باز سنگ قبر هست! سنگ قبری با نوشته آنام! آره همان سنگ قبری که ۳ سال است ندیدمش! #انجمن_تک_رمان #ونیس_امیر_خانی #از_دختر_به_مادر
  10. آفتــابــ گــردوݩ

    دلنوشته دلنوشته از دختر به مادر| ونیس(مهدیس امیرخانی) کاربر انجمن تک رمان

    ...دست مادرم بود که لا به لای گیسوانم به حرکت در می‌آمد و قربان صدقه‌ام می‌رفت! چشمانم را گشودم و به او نگاه کردم. صورت مهربانش، که همیشه نگرانم است. دست می‌برم تا بغلش کنم تا بعد از چندین سال در آغوشش باشم ولی سراب بود! مثل همیشه من بودم و بی‌مادری! #انجمن_تک_رمان #ونیس_امیر_خانی #از_دختر_به_مادر
بالا