...نخست فکر میکند کاترین برای منصرف شدن او این کار را کرده است؛ چون از یک پدرخوانده بعید است با دیدن خون بالا بیاورد؛ اما هنگامی که به سمت او میرود و اشکهای روی گونه و کثیفیهای درون سطل آشغال را میبیند، میفهمد قضیه جدیتر از این حرفها است.
#رمان_هفت_تیری_به_نام_قلم
#جیران
#انجمن_تک_رمان
...پرخاشگر و پر طعنه میگوید:
- نگران نباش باقی توهماتم رو هم برای ویکتوریا جون دربارهات تعریف میکنم! قتل، جابهجایی ماده مخدر، سرقت حالا تو فعلا جواب این توهم تصویری رو بده ببینم زنده میمونی تا اون موقع یا نه! مو زنجبیلی هم دوست داری مثل اینکه!
#رمان_هفت_تیری_به_نام_قلم
#جیران
#انجمن_تک_رمان
...موهای زیبای او که با کش پاپیونی رنگ یشمیای بسته شده است میاندازد و با کج کردن ل*بهای سرخش بیحوصله ل*ب میزند:
- حالا ببخشید دیگه این دفعه طبق سنت و رسم و رسوم مافیاییمون کتاب اوردیم، دفعه بعد حتماً به دستور ملکه سوفیا عروسک رو جایگزینشون میکنیم!
#رمان_هفت_تیری_به_نام_قلم
#جیران...
همانطور که با احتیاط و صدای جیغمانندی در دفتر کار رابرت را باز میکند؛ با خالی بودن اتاق نفس آسودهای میکشد و کلارا را تقریباً به داخل پرت میکند. سپس با دید زدن ریزی آسودگی بیشتری برای خیالش به ارمغان میآورد و در را میبندد. سپس به سمت کلارای رنگپریده رخ برمیگرداند و اشاره میکند روی...