#پارت191
دستهای ابتین را بین انگشتهایم میفشارم. به نوشتهی روی سنگ نگاه میکنم و یاس ذوالفقاری که مادر یاس است. امده بودم به مادرش التماس کنم دخترش را به من پس بدهد. امده بودم به مادرش التماس کنم امانتیاش را بار دیگر به دستم بدهد. حال یاس به شدت وخیم بود و طاقت ان بیمارستان کوفتی را نیاورده...
هُوالحق!
#پارت191
#واژگون
*** Hidden text: You do not have sufficient rights to view the hidden text. Visit the forum thread! ***
#رمان_واژگون
#صبا_نصیری
#انجمن_تک_رمان