#پارت189
"اهورا"
تقریبا نیمساعتی میشود که هر چه به دَر میکوبم، باز نمیکند. خاک بَر سَر شوهر بیغیرتش که حتی به خود اجازه نمیدهد، حرفهایش را بشنود. ناامید و کلافه، اهسته پلهها را پایین میروم. یاس دیگر طاقت این جدایی را ندارد. چشمهایم شاهد است که در این سهسال چه کشید. نمیدانم چگونه...