#پارت181
***
قبرستان خالی خالی خالیست. یک حالت نیمه هوشیاری تَنم را دَر بَر کشیده و نمیدانم در اثر داروهای بیهوشی است یا اثر درد دلتنگی؛ اما بَدنم را حس نمیکنم.
خیرهام به سنگ سَرد و مشکی که مزین شده به نام پدر. پدر، پدر، پدر. غرق شدم توی خاطرات، خاطراتی که اغازش با بیمادری و انتهاش به...