#پارت176
هانی، سرش را به طرف من کج میکند. به منی که مانند مار گزیدهها در خود میپیچم و کنج دیوار جمع شدهام، نگاه میکند. انگار، گریه و جیغم به مذاقش خوش نشسته بود. تکخند ارامی، با چاشنی زهرمار تحویلم میدهد و اهسته از روی صندلی مسافرتی کوچک بلند میشود، به طرفم میاید، صدای تق و تق کفش...
هُوالحق!
#پارت176
#واژگون
#صبا_نصیری
#انجمن_تک_رمان
*** Hidden text: You do not have sufficient rights to view the hidden text. Visit the forum thread! ***