#پارت175
" یاس"
دَهانم، پر شده از شوری خون، یک طرف صورتم گزگز میکند و یکی از دندانهایم شکسته. چادرم، پر شده از جای پاهای گندهشان و تَنم، سیاه و کبود است.
چشمهایم باز نمیشود و زیر چشمم ورم کرده و کبود شده. خلاصه وضعیت، در حال مردنم و گمان نمیکنم با این همه ضربهای که به تَن و بدنم وارد...