🤍
#پارت171
لباس پوشیده و به قول مهراد، محل فسق و فجور را جمع و جور کرده بودم. حامی، از عمد و برای اینکه به ان دو نشان بدهد چقدر مزاحماند، با همان بالا تَنه بر*ه*نه روی مبل لَم داده بود و به گونهای نگاهشان می کرد، که انگار پدرش را کشتهاند. از این چهرهی تخس و پوکرش، حتی یک لحظه هم خنده از روی...