ساعت تک رمان

  1. MAHTA☽︎

    کامل شده رمان آخرین شبگیر| مهدیه سیف‌الهی کاربر انجمن تک‌رمان

    #پست_صد‌و‌بیست‌و‌دو #آخرین_شبگیر #مهدیه_سیف‌الهی به سمت آوش چرخیدم و با التماس نگاهش کردم که سری تکان داد و گفت: - باشه، آروم‌شون که کردم برمی‌گردم. سری تکان دادم و او به دنبال عمو رفت. اشک‌های نشسته در چشمانم را به راحتی روان کردم و پرستار حین چک کردن اکسیژن خون و ضربان قلب به نرمش تشر زد: -...
بالا