#پست_صدونوزده
#آخرین_شبگیر
#مهدیه_سیفالهی
«فصل آخر»
آخرین شبگیر اندوه
آخرین راز برملا شده
ماشین را در گوشهی خیابان درگیر ترافیک رها کردم و برای رسیدن به روشنا، دواندوان به سمت خیابان دیگر دویدم.
صدای مدیر مدرسهشان هنوز در سرم میکوبید و حال ناخوش روشنا را بریم تداعی میکرد.
«خانم...